بیان با ساختن

در حالیکه داشت با عشق از فیلمی که ساخته و سختی‌هایی که یکی یکی ازشون عبور کرده تعریف می‌کرد و گفت: « با دوستم کنار آتیش نشسته‌ بودیم، چای می‌نوشیدیم و گل می‌گفتیم و گل می‌شنفتیم که یهواز دوستم پرسیدم: مجید، به نظرت آخر عاقبت فیلم‌مون چطور میشه؟ تو جشنواره مقامی میاره؟»

مجید پرسید: «نتیجه‌ش مهمه!
موقعی که فیلم رو می‌ساختی حالت چطور بود؟»

پاسخ داده بود: «عالی، در وصف نمیگنجه. خوش‌حال و سرمست!»

دوستش باز ازش پرسید: « آیا همین نتیجه‌ای که دنبالشی نیست؟»

ذوقش رو که از تعریف‌هاش میدیدم با خودم اندیشیدم چقدر آدم حالش خوبه وقتی بتونه خودش رو با کارهاش بیان کنه. مخصوصا وقتی بقیه هم میتونن کارهاشون رو بخونن و اونا رو بشنون. شاید همون موقع که از بیانِ خودمون و از شنیده شدن و یا دیده شدن وا میدیم، خودمون رو از حالِ خوب محروم می‌کنیم.

 

 
 

 

 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *